سه‌شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳ |۲۴ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 26, 2024
امام علی(علیه السلام)

حوزه / باید متوجه باشیم که محبت امیر المؤمنین و اولاد علی، شرط قبولی اعمال است. یعنی اگر بخواهیم اعمال ما قبول بشود باید محبت علی و اولاد ایشان را در دل خود بپرورانیم.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، شرح دعاهای ماه مبارک رمضان را به قلم حجت الاسلام والمسلمین محمد امینی گلستانی منتشر می کند.

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مُحِبّاً لِأَوْلِيَائِكَ وَ مُعَادِياً لِأَعْدَائِكَ مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خَاتَمِ أَنْبِيَائِكَ يَا عَاصِمَ قُلُوبِ النَّبِيِّين[1]‏  

 اى خدا مرا در اين روز محب دوستانت و عدو دشمنانت قرار ده و در راه و روش به طريقه و سنت خاتم پيغمبرانت بدار اى عصمت بخش دلهاى پيغمبران.

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مُحِبّاً لِأَوْلِيَائِكَ

در این فراز از دعا می خوانیم: خدایا مرا محب اولیاء خودت قرار بده و این مسأله مهمی است و مطالب زیادی راجع این مطلب می توان بیان نمود اما در اینجا به بیان روایتی اکتفا می کنم که برای ما راهنما باشد.

محبت علی(ع) ؛ شرط قبولی اعمال

باید متوجه این معنا باشیم که محبت امیر المؤمنین و اولاد علی، شرط قبولی اعمال است. یعنی اگر بخواهیم اعمال ما قبول بشود باید محبت علی و اولاد ایشان را در دل خود بپرورانیم.

 در روایت داریم: پيامبر خدا فرمود: خداوند پيامبران را از درختان گوناگونى آفريد و من و على را از يك درخت آفريد و من ريشه آن و على شاخه آن و حسن و حسين ميوه‏هاى آن و پيروان ما برگ‏هاى آن هستند، پس هر كس شاخه‏اى از شاخه‏هاى آن را بگيرد نجات مى‏يابد و هر كس بلغزد هلاك مى‏شود. و اگر كسى هزار سال و پس از آن هزار سال و پس از آن هزار سال ميان صفا و مروه عبادت كند تا جايى كه مانند يك مشك خشك باشد ولى محبت ما را درك نكند، خداوند او را بر روى دماغش در آتش خواهد افكند، سپس تلاوت كرد: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى‏».[2]

روایتی عجیب در فضیلت محبت امیر المومنین(ع)

 خدا را قسم می‌دهیم به احترام محمد و آل محمد ما را از محبین امیر المؤمنین(ع) قرار بدهد، روایتی که قصد دارم خدمتتان عرض کنم در کتاب کشاف جلد چهارم صفحه 220 نقل شده و همچنین در تفسیر فخر رازی جلد 25 صفحه 165 و در تفسیر قرطبی جلد هشتم صفحه 5843 نقل شده است؛ رسول خدا فرمود: «من مات علی حب آل محمد مات شهیداً»، هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود شهید از دنیا رفته است یعنی ثواب شهدا را به دست خواهد آورد و «من مات علی حب آل محمد مغفوراً له»  آگاه باشید هر کس با محبت محمد و آل محمد از دنیا برود خداوند او را خواهد بخشید.

« مغفوراً له» بخشیده شده است، هر جمله این روایت یک دنیا معنا ندارد، «ألا و من مات علی حب آل محمد مات تائباً» آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود از توبه پذیرفته شدگان است یعنی تائب از دنیا رفته است و خداوند توبه او را قبول کرده است «ألا من مات علی حب آل محمد مات مؤمناً مستکمل الایمان» هر کس با محبت محمد و آل محمد بمیرد مؤمن از دنیا رفته و با خودش ایمان کامل برده است « ألا و من مات على حبّ آل محمّد بشره ملك الموت بالجنة ثمّ منكرا و نكيرا » هر کس با محبت محمد و آل محمد از دنیا برود ملک الموت به او مژده بهشت می‌دهد و پشت سر او نکیر و منکر مژده بهشت به او می‌دهند « ألا و من مات على حبّ آل محمّد يزف الى الجنة كما تزف العروس الى بيت زوجها »، هر کس با محبت اینها از دنیا برود او را آنگونه به بهشت می‌برند که عروس را به خانه زفاف می‌برند یعنی با زیبایی و آرایش و خوشحالی، «و من مات على حبّ آل محمّد فتح له في قبره بابان من الجنة » هر کس با محبة اینها از دنیا برود در قبر او دو درب به بهشت باز می‌شود « ألا و من مات على حبّ آل محمّد جعل اللّه قبره مزار ملائكة الرحمة » هر کس با محبت اینها از دنیا برود جعل الله قبره مزار ملائکة الرحمة خداوند قبر او را زیارتگاه ملائکه رحمتش قرار می‌دهد « ألا و من مات على حبّ آل محمّد مات على السنة و الجماعة؛» هر کس با محبت اینها بمیرد با سنت رسول خدا و جماعت رسول خدا از دنیا رفته است، حالا نقطه مقابلش، این سه تفسیر از تفاسیر مشهور اهل سنت هستند و در ادامه حدیث می فرماید:« ألا و من مات على بغض آل محمّد جاء يوم القيامة مكتوب بين عينيه آيس من رحمة اللّه»کسانی که بغض علی و آل علی را در دلهایشان پرورانده اند روز قیامت می‌آید، در حالیکه  او بین دو چشمش نوشته شده است او کسی است که مایوس از از رحمت خداوند است، « ألا و من مات على بغض آل محمّد مات كافرا » آگاه باش هر کس با بغض آل محمد بمیرد کافر از دنیا رفته است، و ما صریحتر از این تعابیر چه می‌خواهیم « ألا و من مات على بغض آل محمّد لم يشم رائحة الجنة»هر کس با بغض آل محمد از دنیا برود بوی بهشت را هم نخواهد شنید. در روایات داریم که بوی بهشت از فاصله مسافت پانصد سال عمر به مشام انسان می‌رسد مگر چند گروه و یکی از ایشان کسانی اند که بغض علی را در سینه دارند اینها حتی بوی بهشت را هم نخواهند شنید چه برسد به دیدن آن؛ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب نجدی، و تابعین اینها، القاعده ، داعشی‌ و ... از مصادیق این روایت اند؛این روایت در کتابهای خود ایشان آمده است و به آن اعتنا نمی کنند.

نور خدا خاموش شدنی نیست

اما بدانید:« يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ »[3] اراده می‌کنند و خیلی تصمیم می‌گیرند نور خدا را خاموش کنند اما خداوند عالم نور خودش را به پایان خواهند رساند، این لامپی را که بشر اختراع کرده است جلوی خود قرار بدهید در تمام طول عمرتان فوت کنید یک لامپ ساخته دست بشر را نمی توانید خاموش کنید ولی نور خدا را چه کسی می‌توان خاموش کند نوری که از حضرت آدم با شهادت پسرش هابیل شروع شد تا امروز و بعد از امروز هم خواهد رفت با اینکه  سعی شد این نور خاموش بشود اما نتوانستند ؛ روایات فراوانی در منابع خود اهل سنت در فضایل امیر المومنین و اهل بیت عصمت وجود دارد اما چگونه با وجود این روایات اعتنایی ندارند.

یزید نمونه ای از خوار شوندگان

 «ألا و من مات علی بغض آل محمد مات کافراً» آگاه باش هر کس با بغض آل محمد از دنیا برود کافر از دنیا رفته است، این تصریح است، نور الهی خاموش نخواهد شد، یزید تمام افرادش را جمع کرد، خانواده رسول خدا را به صورت اسیر به شهرش آوردند خواست ظلمش را تا به انتها برساند و اینها را بکوبد و له کند، روز جمعه دستور داد تمام اهالی دمشق در مسجد جامع جمع شوند، همه اهالی دمشق هم به دنبال اخبار جدید بودند و حاضر شدند، یزید دستور داد امام سجاد را حاضر کردند و نظرش این بود که حضرت را در آن مجلس تحقیر مطلق کند و بکوبد، در ورود امام سجاد به مسجد اهل مسجد عصبانی شدند و گفتند چطور شده یزید اجازه داده یک خارجی به مسجد بیاید؟ وقتی دستور داد خطیبش به منبر برود و علی و آل علی را بکوبد و او هم رفت و هرچه از دهانش خارج شد را گفت، تا جایی که دیدند ولی الهی همانطور که شکم به روی زانویش خم شده بود و ناراحت و بیمار بود، ایستاد ورو به خطیب کرد و فرمود:« وَيْلَكَ أَيُّهَا الْخَاطِبُ اشْتَرَيْتَ مَرْضَاةَ الْمَخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخَالِقِ فَتَبَوَّأْ مَقْعَدَكَ مِنَ النَّارِ»[4] وای بر تو ای خطیب؛ رضایت مخلوق را با غضب خالق عوض کرده ای و رضایت یزید را در مقابل غضب خداوند خریده ای؟! آن شخص خطیب زبانش بند آمد و پایین آمد سپس حضرت رو به یزید کرد و فرمود:« يَا يَزِيدُ ائْذَنْ لِي حَتَّى أَصْعَدَ هَذِهِ الْأَعْوَادَ فَأَتَكَلَّمَ بِكَلِمَاتٍ لِلَّهِ فِيهِنَّ رِضاً وَ لِهَؤُلَاءِ الْجُلَسَاءِ فِيهِنَّ أَجْرٌ وَ ثَوَاب‏»[5]

ای یزید به من هم اجازه می‌دهی بالای این تخته‌ها بروم و کلماتی بگویم که رضایت خالق و نجات مخلوق در آن است؟ یزید نپذیرفت، اطرافیان برخی بعنوان دلسوزی و برخی بعنوان کنجکاوی گفتند چرا اجازه نمی دهی؟ گفت اگر او بالای منبر برود تا آل أبی سفیان را رسوا نکند پایین نمی آید دیدند یزید از یک اسیر می‌ترسد و اصرار کردند، بالاخره یزید اجازه داد تصور می‌کردند حضرت شخص مریضی است که قدرت ندارد، وقتی حضرت بالای منبر قرار گرفت مردم عصبانی تر شدند چرا که می‌دیدند شخص خارجی به مسجد آمده و به منبر هم می‌رود، همه با نهایت دقت توجه می‌کردند که این اسیر چه می‌خواهد بگوید و برخی گمان می‌کردند که قصد عذرخواهی دارد، اما امام بعد از اینکه حضرت حمد خداوند را خواند فرمود خداوند عالم شش چیز به ما عطا کرده و با هفت چیز ما را افضل و اشرف از شما قرار داده است[6]، همه یکباره تکان خوردند که یک اسیر چنین ادعایی دارد، خطبه حضرت را شنیده اید خطبه به جایی رسید که یزید نتوانست تحمل کند و بلند شد از مسجد به داخل قصرش رفت و نتوانست عصبانیت مردم را تحمل کند اگر زمان بود آن خطبه را برایتان می‌خواندم تا متوجه بشوید حجت الهی و نور الهی که می‌خواستند در آن مسجد خاموشش کنند، خداوند عالم چگونه آن نور را پرتو افکن کرد که یزید را کوبید، والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته.

پی نوشت ها:

[1] - بحارالأنوار ج : 95 ص : 61

[2] - ترجمه شواهد التنزيل، ص: 292

[3] - توبه 32

[4] - مثير الأحزان، ص: 102

[5] - بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏45، ص: 137

[6] -بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏45، ص: 138، أَيُّهَا النَّاسُ أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ أُعْطِينَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّيقُ وَ مِنَّا الطَّيَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِي وَ نَسَبِي أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَ مِنَى أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّكْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَى أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَى أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَى أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّى أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَى الْبُرَاقِ فِي الْهَوَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِيَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِيلُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّى بِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَى إِلَيْهِ الْجَلِيلُ مَا أَوْحَى أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى أَنَا ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى‏....

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha